کد مطلب:33996 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:157

استناد و استشهاد به آیات











امیرمومنان علی (ع) در موارد متعدد در كلمات خود به آیات قرآن كریم استناد و استشهاد كرده است،[1] كه نمونه هایی از آنذكر می شود. آن حضرت در خطبه ی مشهور به «شقشقیه» درباره ی قاسطین و ناكثین و مارقین فرموده است:

«فلما نهضت بالامر نكثت طائفه و مرقت اخری و قسط آخرون كانهم لم یسمعوا الله سبحانه یقول: (تلك الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقین)[2].

بلی! و الله لقد سمعواها و وعوها و لكنهم حلیت الدنیا فی اعینهم و راقهم زبرجها!»[3].

چون بهكار برخاستم گروهی پیمان بسته شكستند و گروهی از جمع دینداران بیرون جستند و گروهی دیگر به ستمكاری و تباهگری پرداختند. گویا هرگز كلام خدای سبحان را نشنیده بودند كه فرماید: «سرای آن جهان از آن كسانی است كه برتری نمی جویند و راه تبه كاری نمی پویند و پایان كار، ویژه ی پرواپیشگان است». آری، به خدا شنیدند و خوب درك كردند، ولی دنیا در دیده ی آنان خود را آراست و زر و زیور آن ایشان را فریفت.

[صفحه 217]

امام (ع) در ضمن خطبه ای كه صفات خداوند را بیان كرده، فرموده است:

«فاتعظوا عبادالله بالعبر النوافع و اعتبروا بالای السواطع و ازدجروا بالنذر البوالغ و انتفعوا بالذكر والمواعظ، فكان قد علقتكم مخالب المنیه و انقطعت منكم علائق الامنیه و دهمتكم مفظعات الامور و السیاقه الی الورد المورود، ف (كل نفس معها سائق و شهید)[4].

«سائق یسوقها الی محشرها و شاهد یشهد علیها بعملها.»[5].

پس بندگان خدا! از عبرتهیا سودمند، پند پذیرید و از نشانه های آشكار عبرت گیرید. از آنچه با بیانی رسا شما را ترسانده اند، خود را بازدارید و از یادآوریها و موعظتها سود بردارید، كه گویی چنگالهای مرگ بر شما آویخته و رشته های آرزویتان را ا هم گسیخته و سختی ها (ای واپسین دم زندگی) به ناگاه بر سر شما رسیده و سوق دادن به جایی كه همگان بدانجا وار خواهند شد شما را فراگرفته، «و هر كسی را سوق دهنده و گواهی دهنده ای است»: سوق دهنده ای كه او را تا به محضر وی می راند و گواهی دهنده ای كه بر كرده ی وی گواهی می دهد و آنچه را كرده است می داند.

امیرمومنان (ع) در ضمن خطبه ای درباره ی عالم نمایان فرموده است:

«وآخر قد تسمی عالما و لیس به، فاقتبس جهائل من جهال و اضالیل من ضلال و نصب للناس اشراكا من حبائل غرور و قول زور. قد حمل الكتاب علی آرائه و عطف الحق علی اهوائه یومن الناس من العظائم و یهون كبیر الجرائم، یقول: اقف عند الشبهات و فیها وقع و یقول: اعتزل البدع و بینها اضطجع فالصوره صوره انسان و القلب قلب حیوان، لا یعرف باب الهدی فیتبعه و لا باب العمی فیصد عنه و ذلك میت الاحیاء!

(فاین تذهبون؟)[6].

«و انی توفكون؟»[7].

و الاعلام قائمه و الایات واضحه و المنار منصوبه، فاین یتاه بكم! و كیف تعمهون! و بینكم عتره نبیكم و هم ازمه الحق و اعلام الدین و السنه الصدق! فانزلوهم باحسن منازل القرآن وردوهم ورورد الهیم العطاش.»[8].

[صفحه 218]

و دیگری كه عالمش خوانند بهره ای از علم نبرده است، ترهاتی چند از نادانان و مطالبی گمراه كننده از گمراهان بهدست آورده و دامهایی از فریب و دروغ بر سر راه مردمان گسترده است. كتاب خدا را به رای خویش تفسیر كند و حق را چنانكه دلخواه اوست تعبیر كند. مردم را از بلاهای سخت ایمن دارد و گناهان بزرگ را اسان شمارد. در كارهای شبهه ناك افتاده است و گوید چون شبهه ای باشد بازایستم. در بدعتها آرمیده است و گوید اهل بدعت نیستم. صورت او صورت انسان است و قلب او قلب حیوان. نه راه رستگاری را می شناسد تا در آن راه رود و نه راه گمراهی را تا از آن بازگردد. چنین كس مرده ای است میان زندگان. «پس كجا می روید!» و چگونه از حق منحرف می شوید؟ كه علامتها برپاست و دلیلها هویداست و نشانه ها برجاست. گمراهی تا كجا؟ سرگشتگی تا كی و چرا؟ خاندان پیامبرتان میان شماست كه زمامداران حق و یقینند و با ذكر جمیل و گفتار راست قرینند. پس همچون قرآن، نیك حرمت آنان را در دل بدارید و چون شتران تشنه كه به آبشخور روند، به آنان روی آرید.

امام (ع) پس از پایان گرفتن فتنه ی جمل خطبه ای در بصره ایراد كرد و در ضمن آن به پرسشهایی كه از او شد پاسخ گفت و مردمان را از برخی رویدادها و فتنه های اینده و آنچه برای بصره پیش خواهد آمد آگاه نمود.[9] ودر ضمن همین مباحث مردی برخاست و گفت: «ای امیرمومنان، ما را از فتنه آگاه ساز! آیا درباره ی آن از رسول خدا (ص) پرسشی كردی؟» و امام (ع) گفت:

«انه لما انزل الله سبحانه، قوله:(الم احسب الناس ان یتركوا ان یقولوا آمنا و هم لا یقتنون)[10].

علمت ان الفتنه لا تنزل بنا و رسول الله- صلی الله علیه و اله- بین اظهرنا. فقلت: یا رسول الله، ما هذه الفتنه التی اخبرك الله تعالی بها؟ فقال: «یا علی، ان امتی سیفتنون من بعدی»، فقلت: یا رسول الله، او لیس قد قلت لی یوم احد حیث استشهد من استشهد من المسلمین و حیزت عنی الشهاده، فشق ذلك علی، فقلت لی: «ابشر، فان الشهاده من ورائك؟» فقال لی: «ان ذلك لكذلك، فكیف صبرك اذن؟ فقلت: یا رسول الله، لیس هذا من مواطن الصبر و لكن من

[صفحه 219]

مواطن البشری و الشكر. و قال: «یا علی، ان القوم سیقتنون باموالهم یمنون بدینهم علی ربهم و یتمنون رحمته و یامنون سطوته و یستحلون حرامه بالشبهات الكاذبه و الاهواء الساهیه فیستحلون الخمر بالنبیذ و السحت بالهدیه و الربا بالبیع، قلت: یا رسول الله، فبای المنازل انزلهم عند ذلك؟ ابمنزله رده، ام بمنزله فتنه؟ فقال: «بمنزله فتنه».»[11].

چون خدا این آیات را فرستاد: «الف، لام، میم. آیا مردم پنداشتند كه تا گفتند ایمان آوردیم، رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟» دانستم تا رسول خدا (ص) در میان ماست، فتنه نتواند برخاست. پرسیدم: ای رسول خدا، این فتنه ای كه خدا تو را از آن خبر داده چیست؟ فرمود: «ای علی، امت من پس از من بزودی دچار فتنه گردند.» گفتم: ای رسول خدا، روز احد كه از مسلمانان گروهی به شهادت رسیدند و شهادت نصیب من نگردید بر من دشوار نمود، گفتی: «ای علی، مژده باد تو را كه شهادت به دنبالت خواهد بود.» گفت: «سخن بدین منوال است، شكیبایی تو آن هنگام بر چه حال است؟» گفتم: ای رسول خدا، نه جای شكیبایی كردن است، كه جان مژده شنیدن و شكرگزاردن است، و گفت: «ای علی، پس از من، مردم به مالهای خود فریفته شوند و به دین خویش بر خدا منت نهند. رحمت پروردگار آرزو كنند و از سطوت او ایمن زیند. حرام خدا را حلال شمارند با شبهه های دروغ و هوسهایی كه به غفلت در سر دارند. می را نبیذ گویند و حلال پندارند. حرام را هدیه خوانند و ربا را معامله دانند.» گفتم: ای رسول خدا، آن زمان آن مردم را در چه پایه نشانم؟ از دین برگشتگان، یا فریفتگان؟ فرمود:«فریفتگان».


صفحه 217، 218، 219.








    1. در نهج البلاغه 122 مورد استناد به آیات قرآن آمده است.
    2. قرآن قصص 83.
    3. نهج البلاغه، خطبه ی 3.
    4. قرآن، ق 21.
    5. نهج البلاغه، خطبه ی 85.
    6. قرآن، تكویر 26.
    7. (فانی توفكون؟) (پس چونه از حق منحرف می شوید) قرآن،انعام 95.
    8. نهج البلاغه، خطبه ی 87.
    9. مصادر نهج البلاغه، ج 2، ص 358.
    10. قرآن، عنكبوت 2 -1.
    11. نهج البلاغه، كلام 156.